اصولا مابه دونوع تفسیردرعلوم مقیدیم.موسع ومضیق
درعلم حقوق تفسیرمضیق به طوراعم به قوانین ماهوی مربوط می شوددرحالیکه تفسیرموسع بیشترمربوط به امورشکلی مانندآیین دادرسی(کیفری/مدنی)می شود.
به شکل اخص درحقوق سه نوع تفسیررامی توانیم نام ببریم:
1.تفسیرقانونی:
که خاص قانونگذاراست وبه صورت ماده واحده مطرح می شود.دراین نوع ازتفسیر،هیچ کس آگاهتروعالم ترازخودقانونگذاربه وضع قوانین نیست.لذادرلوای ماده واحده به تفسیرقوانین موضوعه که نیازبه توضیح بیشتردارند،می پردازد.
2.تفسیرمضیق:
دراین نوع تفسیر،قاضی وحاکم شرع باتوجه به ظاهرموادقانونی(منطوق)آنهاراتفسیرمی نماید.یعنی تفسیرش دراین مرحله تنهادرحدساختن ترادف برای عبارات ومعنی نمودن آنهامی باشد.
3.تفسیربه نفع متهم:
دراین نوع تفسیر،باتوجه به متغیرهای مختلف مانندتوجه به اسباب اباحه،یافقدان یانقص موادقانونی،وباتوجه به اصل برائت،اصل قضیه موردبررسی قرارمی گیردوعموماباتوجه به اصل قانونی بودن جرائم ومجازات هادراینجامتهم تبرئه می شود.
برای توضیح بیشتربایدبگویم:زمانی به این نوع تفسیرتمسک می جوییم که مقنن جرم انگاری ننموده یاسکوت قانونی راپیش روی داریم.بسیاری ازمواردشروع به جرم که درقانون جرم انگاری نشده مگراینکه خودشان جرم خاصی محسوب شوند،ازاین نمونه اند.
ازسوی دیگرازمعایب تفسیربه نفع متهم زمانی که مواجه باسکوت قانون هستیم،ازآنجاییکه جرائم رابه طوراعم باتوجه به ماده2قانون مجازات اسلامی دارای دوجنبه ی حق اللهی وحق الناسی دانسته،ومحاکم درصورت موقوفی دادرسی ازجنبه ی حق الناسی،قاضی رامخیربه تعقیب درمواردی ازجنبه ی عمومی وحق اللهی آن نموده به صدورآرای متهافت می انجامدکه جای د اردمقنن بادقت نظربیشتری دراین موردتقنین نماید.